یک نکته از این معنی... | ||
اسم با مسمایی دارد بسیار صادق است . تاکنون از نزدیک ندیدمش. دیدگاه های سیاسی او را چندان نمی پسندم ولی از معدود کسانی است که به شیوه اش در زندگی شخصی غبطه می خورم بویژه این خصوصیت «خیلی برایم مهم نیست که بقیه درباره ام چی فکر می کنند». 1-با کتاب «ماچگونه ما شدیم» با او آشنا شدم. این کتاب در پی ریشه یابی علل عقب ماندگی در ایران است و بصورت غیرمنتظره رونق گرفت و بحث ایجاد کرد .در مقدمه چاپ دوم اعتراف کرده که استقبال از این کتاب برای او و ناشر باور نکردنی بود. صفحه تقدیمش هم جالب بود: «به ابوحامدامام محمد غزالی که درد احیاء شریعت رسول الله را در سینه داشت و به شهدا ابراهیم همت و حسین خرازی که به همه تحلیلها خندیدند» فصل پنجم آن «خاموش شدن چراغ علم» نیز خواندنی است . بیشترین نقدها هم به این فصل برمیگردد. اتفاقا آقای زیباکلام این فصل را بیشتر از همه دوست دارد و برآن تاکید دارد. به قول خودش مثل بچه فلجی که پدر و مادر زحمت زیادی برایش کشیده وبیش از همه مورد محبت آنهاست. مهمترین و پررنگ ترین نقدی که به این کتاب وارد کرده اند آن است غسل تعمید استعمار است و به خواننده کتاب این احساس کلی را می دهد که عوامل خارجی(استعمار غرب، استکبار جهانی و...) نقش چندانی در عقب ماندگی ایران نداشته اند در حالیکه عقب نگه داشته شدیم نه اینکه عقب ماندیم. به عبارت دیگر دکتر زیباکلام در طول کتاب میگوید ما اینگونه ما شدیم و تکیه بر عوامل داخلی است و منتقدین بیشتر تکیه بر عوامل خارجی دارند و میگویند ما را ما کردند. 2- حدود سال 82 در دانشگاه تهران در جلسه ای که همه جانبازان دانشجو بودند صحبت از دکتر زیباکلام بود . تصور من این بود که همه او را دوست دارند و عده ای از توجه ویژه او به جانبازان و رزمندگان خاطراتی را نقل کردند که که او را در ذهن من دوست داشتنی کرد. 3- بخشی از مصاحبه اخیرش با خبرآنلاین: بچه چندم خانواده هستید؟ کدام خصوصیت پدرتان را دوست دارید؟ شغل مورد علاقه کودکی تان چه بود؟ وقتی برای اولین بار خانه خدا را دیدید حستان چه بود؟ با آدمهای پر حرف چطور رفتار می کنید؟ پ ن : مطالب زیادتری هم دارم ولی طولانی میشه پ ن 2: این رو هم ببینید http://fararu.com/fa/news/144877 [ دوشنبه 92/1/5 ] [ 2:28 عصر ] [ سیدناصر موسوی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |